« سال در نزد ایرانیان همواره دارای چهار فصل نبوده ، زمانی دو فصل: زمستان ده ماهه و تابستان دو ماهه بوده، زمانی دیگر تابستان هفت ماهه ( از فروردین تا آبان) و زمستان پنج ماه ( از آبان تا فروردین) بوده است و سرانجام از زمان نسبتا کهن به چهار فصل سه ماه تقسیم گردیده است . گذشته از ایران، سال و ماه سغدیها، خوارزمیها، سیستانها در شرق و کاپادوکیها و ارمنیها در مغرب ایران، بدون کم و زیاد همان سال و ماه ایرانی بوده است .
مردم شناسان را عقیده بر این است که محاسبه آغاز سال در میان قومها و اقوام کهن از دوران کشاورزی همواره با مرحلهای از کشت یا برداشت بوده است . آغاز سال ایرانیان هرچند زمانی دستخوش تغییر گردید ولی آن طور که حمزه اصفهانی در کتاب « سنی ملوک الارض و الانبیاء » و ابوریحان بیرونی در کتاب « آثارالباقیه» آورده اند، آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان یعنی از هفت هزار سال پیش ، روز هرمز از ماه فروردین بوده، وقتی که نصف النهار در نقطه اعتدال ربیعی و طالع سرطان قرار میگیرد.
در ادبیات فارسی شاعران ایرانی جشن نوروز را مانند بسیار از آیینها به نخستین پادشاهان ایرانی نسبت دادهاند. به نوشته گردیزی، جمشید جشن نوروز را به شکرانهی اینکه خداوند « گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردمان گرفت و سیصد سال بر این جمله بود» برگزار کرد و هم در این روز بود که « جمشید بر گوسالهای نشست و به سودی جنوب رفت و به حرب دیوان و سیاهان پرداخت و همه را مقهور کرد » عمرخیام معتقد بود که جمشید به مناسبت باز آمدن خورشید به برج حمل ، نوروز را جشن گرفت:« سبب نهادن نوروز آن بود که آفتاب را دو دور بود ، یکی آن که هر سیصد و شصت و پنج شبان روز و ربعی از شبان روز به اول دقیقه حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتوان از آمدن ، چه هر سال آن را نوروز نام نهاد و جشن آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند.»
با این حال ابوریحان بیرونی معتقد است که جشن نوروز پیش از جمشید توسط ایرانیان برگزار میشد: « آن روز را که روز تازهای بود جمشید عید گرفت اگرچه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود.»
گذشته از ایران ، در آسیای صغیر و یونان برگزاری جشنها و آیینهایی را در آغاز بهار سراغ داریم. در منطقه لیدی و فریژی بر اساس اسطورههای کهن به افتخار سیبل، الهه باروری و معروف به مادر خدایان، و الهه آتیس ، جشنی در هنگام رسیدن خورشید به برج حمل و هنگام اعتدال بهاری برگزار میشد. مورخان یونانی از برگزاری آن جشن در زمان اگوستشاه در تمامی سرزمین فریژی و یونان و لیدی و آناتولی خبر میدهند. به ویژه از جشن و شادی بزرگ در سه روز 25 تا 28 مارس نوشته اند.
صدرالدین عینی، درباره برگزاری جشن نوروز در بخارا مینویسد : « به سبب اول بهار در وقت به حرکت درآمدن تمام رستنیها راست آمدن این عید، طبیعت انسان هم به حرکت میآید. از اینجاست که تاجيكان میگویند:« حمل همه چیز در عمل » در حقیقت این عید به حرکت آمدن کشتهای غله ، دانه و سرشدن کشت و کار و دیگر حاصلات زمینی است که انسان را سیر کرده و سبب بقای حیات انسان میشود»
مدت برگزاری جشن نوروز یک هفته تا دو هفته بوده است؛ در این مورد ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید، یک ماه بیان داشته و مینویسد: « پنج روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، پنج روز دوم به اشراف و پنج روز سوم به خادمان و پنج روز چهارم ندیمان شاه و پنج روز آخر به توده ملت اختصاص داشت .»
کمپفر در سفرنامه خود آورده که در زمان شاه سلیمان صفوی، مهمانیها و تفریح جشن نوروز در میدان عمومی تا سه هفته طول میکشید .
از آداب و رسم کهن پیش از برگزاری جشن نوروز میبایست از « رسم پنجه» نظر یاد کرد، بنابر سالنمای کهن ایرانی هر یک از دوازه ماه سی روز است و پنج روز باقی مانده سال را پنجه و یا پنجک و پیتک، گویند. این پنج روز را که همزمان با یکی از شش « گهنبار» است جشن میگرفتند. مراسم پنجه تا سال 1304 که تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یک روز قرار داد برگزار میشد. برگزاری جشن خمسه در بین همه اقشار اجتماعی رواج داشت. در عصر صفوی این جشن همزمان بود با جشن روز آب. در این ایام بزرگ و کوچک و مرد و زن به احترام آب در کنار رودخانه و یا دریا جمع میشدند و به شادی و پایکوبی میپرداختند. در این پنج روز برای شوخی و سرگرمی حاکمی را از میان خود انتخاب میکردند و او با لباسهای عجیب خود و دستورات خنده آور خویش موجب شادی بیشتر مردم میشد و به او لقب میر نوروزی میدادند. بی گمان امروزه کسانی که در روزهای نخست فروردین با لباسهای قرمز رنگ و صورت سیاه شده در کوچه و بازار به نام حاجی فیروز به شاد کردن مردم می پردازند بازمانده همان رسم میرنوروزی در ایام پنجه هستند.»